طـــنزهـای زنــاشـویـی
تمام خنده از ازدواج های زناشویی
نگارش در تاريخ شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, توسط الیا و الیاس

- چيزي در مورد ماشين فهميدن ، البته به جز رنگش

2- درك مضمون اصلي يك فيلم هنري

3- 24 ساعت رو بدون فرستادن sms زندگي كردن

4- بلند كردن چيزي

5- پرتاب كردن

6- پارك كردن

7- خواندن نقشه

8- دزدي كردن از بانك

9- آرام و ساكت جايي نشستن

10- بيليارد بازي كردن

11- پول شام رو حساب كردن

12- مشاجره كردن بدون داد كشيدن

13- مواخذه شدن بدون اينكه گريه كنن

14- رد شدن از جلوي مغازه كفش فروشي

15- نظر ندادن در مورد لباس يك غريبه

16- كمتر از بيست دقيقه داخل يك دستشويي بودن

17- دنده ماشين را با انگشت عوض كردن

18- راه انداختن درست يك ويدئو

19- تماشاي يك فيلم جنگي

20- انتخاب سريع يك فيلم

21- نديدن فيلم هندي

22- غيبت نكردن

23- فحش ناموسي دادن

24- نرقصيدن موقع شنيدن يك آهنگ شاد

25- آرايش نكردن

26- لاك نزدن

27- صحبت نكردن وقتي كه بايد ساكت باشن

28- سيگار برگ و يا چپق كشيدن

29- درك كردن شوهر وقتي اعصابش خورده

30- گريه كردن بدون آبريزش بيني

31- غذا پختن بدون تماشاي تلويزيون

32- تماشاي اخبار و خوندن روزنامه

33- نق نزدن

34- لگد زدن

35- از سن بيست و پنج سالگي رد شدن

36- اخ تف كردن

37- خواستگاري رفتن

38- موارد بالا رو قبول كردن …

نگارش در تاريخ شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, توسط الیا و الیاس

انواع بله گفتن های عروس خانوما !

 

عروس عادی: بله!
عروس کمی لوس: بع…له!
عروس باکلاس: اوکی!
عروس خارج رفته: یس!
عروس سنتی: آره!
عروس خجالتی: اوهوم!
عروس مغرور: فقط کله اش را تکان می دهد!
عروس وحشت زده: ها!
عروس بی حوصله: خوب!
عروس دست پاچه: باشه، باشه!
نگارش در تاريخ شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, توسط الیا و الیاس

     

 

۱-دقت کردین بعضی سوسکا گیر میدن بهت هرچی بادمپایی

 میزنی تو سرشون بیشتر میان طرفت؟

 ۲-دیدین سوسکا چقدر سگ جونن لهشون می کنی ولی 

 هنوزشاخکاشونو تکون میدن!

 ۳-مدل مووووووهای پسراااا(باوجودتنها  ۲ تارمو همونو با کلی

 چسب و تافت و........سیخ میکنن)

 ۴-سووسک موجودچندشیه (مثل پسرا که خیلی چندشن)

 ۵-سوسکاروهیچکی دوست نداره(البته من به استثناهاکاری

 ندارم کلی گفتم)دقیقا مثه پسرا!

 ۶-سوسک تنها حشره ایه که خوشگلش پیدا نمیشه مثل

 پسرکه نسل خوشگلش منقرض شده...

 ۷- میگن سوسکا خیلی پیچیده ان و محققا هنوز اززندگیشون

 سر در نیاوردن درست مثل پسر جماعت که هیچ وقت نمیفهمی

 پشت این قیافه ی زشتش چیه بس که بیخیال

حالا خوردی الیاس هان

خوردی هسته اش رو توف کن

نگارش در تاريخ شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, توسط الیا و الیاس

چاره پسرها اگه تیپ بزنن برن بیرون میگن با کی قرار داری؟

اگه لباسهای معمولی بپوشن میگن اصلا سلیقه نداری

اگه زیاد بگن دوستت دارم . میگن باز چه نقشه ای تو سرته؟!!!!

اگه نگن دوست دارم میگن پای کس دیگه ای وسطه!؟

اگه زیاد بهتون زنگ بزنن میگن اعتماد نداری!

اگه یه مدت زنگ نزنن میگن سرت خیلی شلوغه!!

اگه تو خونه زیاد بخندن میگن لوس شدی!

اگه نخندن میگن چه مرگته عاشق شدی؟؟!!!

اگه شام بخوان میگن همش به فکر شکمتی!!

اگه شام نخوان میگن چی کوفت کردی ؟؟؟!!

حالا الیا جواب در برابر من بده هیچکی جلو الیاس کم نمیاره

نگارش در تاريخ شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, توسط الیا و الیاس

پسر مث آدامسه اگه بهت بچسبه جدا شدنش با خداست

پسر مث آدامسه اولش شیرینه بعد بی مزه میشه

پسر مث آدامسه اگه زیاد باهاش گرم بگیری وا میره

پسر مث آدامسه مسلما یه بسته آدامس بهتر از یه دونشه

پسر مث آدامسه نهایتا باید بره تو سطل آشغال.

 

نگارش در تاريخ شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, توسط الیا و الیاس

 

 

یکی پسرا راست می گند یکی پینوکیو

یکی پسرا مهربونند یکی خرس مهربون

یکی پسرا  قشنگ راه میرند یکی تنسی تاکسی۲

یکی موهای پسرا قشنگه یکی آنه شرلی

یکی خونه شما (پسرا ) قشنگه یکی خونه مادربزرگه

یکی پسرا سفیدند یکی سفید برفی

یکی گوشهای پسرا قشنگه یکی گوشهای زی زی گولو

یکی پسرا خوشگلند یکی پلنگ صورتی

یکی پسرا زبلند یکی ملوان زبل

 

 

یکی ما و پسرا  با هم خوبیم یکی تام وجری

 

نگارش در تاريخ شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, توسط الیا و الیاس

سالروز ازدواج!!!

زن: معلوم میشه دیگه مثل سابق منو دوست نداری!! مرد: چه طور مگه؟ زن: آخه قدیما سالروز ازدواجمون که می شد، تو اون گلای پلاستیکی رو که روز ازدواجمون خریده بودی، اقلاً یه گردگیری می کردی!!!!

حقوق ماهانه!!

مردی در مراسم خواستگاری رو به زن کرد و گفت: خانم، من فقط هر ماه 200 هزار تومان حقوق می گیرم، آیا می توانی با این مقدار درآمد زندگی کنی؟ زن گفت: من بله اما خودتان با چی زندگی می کنید؟؟!!

خوشگل و احمق!!

یک روز مردی که از زبان زنش عذاب می کشید و در ضمن او را خیلی دوست می داشت، گفت: نمی دانم چرا خداوند شما زن ها را اینقدر خوشگل و از طرف دیگر اینقدر احمق خلق کرده است؟ زن جواب داد: خداوند ما را خوشگل آفریده که شما مردها، ما را دوست بدارید و احمق خلق کرده تا ما شما را دوست بداریم!!!

کتاب عجیب!!

زمانی، یکی از نشریات طنز نوشته بود که یک ناشر انگلیسی در ژوئن سال 1958 میلادی کتابی منتشر کرد که عنوان آن چنین بود: «آنچه مردها از زن ها می دانند» کسانی که این کتاب را خریدند با کمال تعجب مشاهده کردند که تمام صفحات آن سفید است!!!

علت زن گرفتن!!

به یکی میگن: چرا زن گرفتی؟ جواب میده: راستش دیدیم تو زندگی هیچی نشدیم گفتیم لااقل داماد بشیم!!!

آگهی عجیب!!

پسری هستم تحصیل کرده، زیبا، خوش تیپ، با موهای مشکی، چشم های سیاه و درشت، اندامی مناسب، شغلی با درآمد بالا، کاملاً معاشرتی، دارای آپارتمان و ماشین آخرین مدل، وضع مالی عالی، که حاضر با ازدواج با هیچ دختری نیستم، فقط آگهی دادم تا دلتون بسوزه!!!

نگارش در تاريخ شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, توسط الیا و الیاس
مواد لازم

 

۱ـ دختر یک عدد!

۲ـ خواستگار به میزان لازم!

۳ ـ جهیزیه کمی تا قسمتی!

طرز تهیه:

دختر را به دانشگاه فرستاده و نمک فیس و افاده و فلفل پررویی را به ان اضافه

میکنیم سپس سر خواستگار ها را شیره میمالیم وان ها را غربال میکنیم تا

بی پولها و کم پولها رد شود پولدار ترین ان را که مانده سرش را کلاه میزاریم

تا کله اش خوب دم بکشد پس او را سر سفره عقد گذاشته و غدا حاضره

نگارش در تاريخ شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, توسط الیا و الیاس

 

قبل ازدواج اقایان بعد ازدواج اقایان نتیجه گیری اخلاقی
خوایدن تا لنگ ظهر بیدار شدن زودتر از خورشید سحر خیز شدن!
رفتن به سفر بی اجازه رفتن به حیاط بااجازه معتبر شدن!
خوردن بهترین غدا خوردن غذای سوخته تقویت معده !
استراحت مطلق کارکردن در شرایط سخت ورزیده شدن !
دیدوبازدید از اماکن تفریحی سرزدن به فامیل خانوم صله رحم !
اموزش گیتار،سنتورو... اموزش بچه داری همدردی با مردا !
گرفتن پول تو جیبی از پاپا دادن کل حقوق به خانوم مستقل شدن !

قبل ازدواج دخترا بعد ازدواج دخترا نتیجه گیری اخلاقی
استادن در صف استخروسینما ایستادن در صف شیر اموزش ایستادگی
تعطلات:رفتن به اسکی و دیزین تعطلات:شستوشوی خانه و لباس پرشدن اوقات فراغت
نوشتن کتاب و رمان نوشتن داستان پرنده در قفس شهرت باد اورد
صحبت تلفنی بی محاسبه زمان اتهام به پرحرفی ۱۰ دقیقه حفظ عضلات صورت
رفتن به سفر هفتگی در حسرت رفتن به پارک سر کوچه امنیت کامل

 

نگارش در تاريخ شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, توسط الیا و الیاس
نگارش در تاريخ شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, توسط الیا و الیاس
آقا پسر ها :

1- با ماشین میرن به بانک، پارک میکنن، میرن دم دستگاه عابر بانک.

2- کارت رو داخل دستگاه میذارن.

3- کد رمز رو میزنن، مبلغ درخواستی رو وارد میکنن.

4- پول و کارت رو میگیرن و میرن.

دختر خانم ها :

1- با ماشین میرن دم بانک.

2- به خودشون عطر میزنن.

3- احتمالاً موهاشون رو هم چک میکنن.

4- در پارک کردن ماشین مشکل پیدا میکنن.

5- در پارک کردن ماشین خیلی مشکل پیدا میکنن.

6- بلاخره ماشین رو پارک میکنن.

7- توی کیفشون دنبال کارتشون میگردن.

8- کارت رو داخل دستگاه میذارن، کارت توسط ماشین پذیرفته نمیشه.

9- کارت تلفن رو میندازن توی کیفشون.

10- دنبال کارت عابربانکشون میگردن.

11- کارت رو وارد دستگاه میکنن.

12- توی کیفشون دنبال تیکه کاغذی که کد رمز رو روش یاداشت کردن میگردن.

13- کد رمز رو وارد میکنن.

14- ۲دقیقه قسمت راهنمای دستگاه رو میخونن.

15- کنسل میکنن.

16- دوباره کد رمز رو میزنن.

17- کنسل میکنن.

18- مبلغ درخواستی رو میزنن.

19- دستگاه ارور (خطا) میده.

20- مبلغ بیشتری رو درخواست میکنن.

21- دستگاه ارور (خطا) میده.

22- بیشترین مبلغ ممکن در خواست میکنن.

23- پول رو میگیرن.

24- برمیگردن به ماشین.

25- آرایششون رو توی آینه عقب چک میکنن.

26- توی کیفشون دنبال سویچ ماشین میگردن.

27- استارت میزنن.

28- پنجاه متر میرن جلو.

29- ماشین رو نگه میدارن.

30- دوباره برمیگردن جلوی بانک.

31- از ماشین پیاده میشن.

32- کارتشون رو از دستگاه عابر بانک بر میدارن. (حواس نمی‌ذاره برای آدم)

33- سوار ماشین میشن.

34- کارت رو پرت میکنن روی صندلی کنار راننده.

35- احتمالاً یه نگاهی هم به موهاشون میندازن.

36- میندازن توی خیابون اشتباه.

37- برمیگردن.

38- میندازن توی خیابون درست.

39- پنج کیلومتر میرن جلو.

40- ترمز دستی رو آزاد میکنن. (میگم چرا اینقدر یواش میره)
نگارش در تاريخ شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, توسط الیا و الیاس
عروسی رفتن دختر خانم ها

دو، سه هفته قبل از عروسی، دغدغه خاطرش اینه که: من چی بپوشم؟! توی این مدت هر روز یا دو روز یه بار «پرو» لباس داره…

ممکنه به نتایجی برسه یا نرسه! آخر سر هم می ره لباس می خره!

بعد از اینکه لباس مورد نظر رو انتخاب کرد… حالا متناسب رنگ لباس، آرایش صورتش رو تعیین می کنه… اگر هم توی این مدت قبل از مهمونی، چیزی از لوازم آرایش کم داره رو تهیه می کنه… حتی مدل مویی که اون روز می خواد داشته باشه رو تعیین می کنه…

البته سعی می کنه با رژیم غذایی سفت و سخت تناسب اندامش حفظ بکنه…

یه رژیمی هم برای پوست اش می گیره…! مثل پرهیز از خوردن غذاهای گرم!

ماسک های زیادی هم می زاره، از شیر و تخم مرغ و هویج و خیار و توت فرنگی و گوجه فرنگی (اینا دستور غذا نیستا!) گرفته تا لیموترش

خوب، روز موعد فرا می رسه!

ساعت 8 صبح از خواب بیدار می شه (انگار که یه قرار مهم داره) بعد از خوردن صبحانه، می پره تو حموم… بالاخره ساعت 10 تا 10:30 می یاد بیرون… (البته ممکنه یه بار هم تو حموم ماسک بزاره… که تا ساعت 11 در حمام تشریف دره!)

بعد از ناهار…!

لباس می پوشه می ره آرایشگاه، چون چند روز قبلش زنگ زده و وقت آرایشگاه گرفته برای ساعت 1:30 بعدازظهر…

توی آرایشگاه کلی نظرخواهی می کنه از اینو اون که چی کار بهترتره، هرچی هم ژورنال زیبایی هست رو می گرده آخر سر هم خود آرایشگر به داد طرف می رسه و یه مدل بهش پیشنهاد می کنه و اونم قبول می کنه!!

ساعت 3 می رسه خونه…

بعد از پوشیدن لباس که خیلی محتاطانه صورت می گیره (که مدل موهاش خراب نشه) یه عکس یادگاری می گیره که بعدا به نامزد آینده اش نشون بده!!

ساعت 8 عروسی شروع می شه… یه جوری راه می افته که نیم ساعت زودتر اونجا باشه!!

عروسی رفتن آقا پسرها

اگر دو، سه هفته قبل بهشون بگی یا دو، سه ساعت قبل هیچ فرقی نمی کنه!!

روز عروسی، ساعت 12 ظهر از خواب بیدار می شه… خیلی خونسرد و ریلکس! صبحانه خورده و تمام برنامه های تلویزیون رو می بینه!

ساعت 6 بعدازظهر، اون هم حتما با تغییر جو خونه که همه دارن حاضر می شن یادش می افته که بعله.. عروسی دعوتیم…!

بعد از خبردارشدن انگار که برق گرفته باشتش…! می پره تو حموم…

توی حموم از هولش، صورتشم می بره…! (بستگی به عمق بریدن داره، ممکنه مجبور بشه با همون چسب زخم بره عروسی!)

صورتش رو اصلاح کرده، نکرده (نصف بیشتر موهارو تو صورتش جا می زاره!!) از حموم می یاد بیرون…

ساعت 6:30 بعد از ظهره… هنوز تصمیم نگرفته چه تیپی بزنه،رسمی باشه یا اسپرت…!

تازه یادش می افته که پیرهنش رو که الان خیلی به اون شلوارش می یابد اتو نکرده! شلوارشم که نگاه می کنه می بینه چند روز پیش درزش پاره شده بوده و یادش رفته بوده که بگه بدوزن..!!

کلی فحش و بده و بیراه به همه می ده که چرا بهش اهمیت نمی دن و پیراهنش که توی کمد لباساش بوده رو پیدا نکردن و اتو نکردن و چرا از علم غیبشون استفاده نکردن که بدونن شلوارش نیاز به دوختن داره…!

خلاصه… بالاخره یه لباس مناسب با کلی هول هول کردن پیدا می کنند و می پوشه (البته اگر نیاز بود که حتما به کمد لباس پدر و برادر هم دستبرد می زنه!!)

ساعت 8 شب عروسی شروع می شه، ساعت 9:30 شب به شام عروسی می رسه..! البته اگر از عجله زیادش، توی راه تصادف نکرده باشه دیرتر از این به عروسی نمی رسه

صفحه قبل 1 صفحه بعد